طرح تازه

 

 مهربانترین بیا که روح خسته ام  

 چشمهای روشن  ترا بهانه می کند  

نازنین من بیا  که باد، عطر گیسوی ترا

با تمام کوله بار مهربانیت روانه می کند

بهترین من بیا که رود، شعر رفتن ترا

در تمام روح سر کشم ترانه میکند

دلنشین من بیا که کوه، اوج استواری ترا

  

در حضیض شانه های خسته ام جوانه میکند

 

وقت آمدن  بدان  که قلب من در تمام سرزمین مهر

  رنگی از وفا ندیده است 

گوش من به اتهام عشق تو

                                  سرزنش ز مدعی شنیده است

 

جان من به اعتماد  مهر تو

دل ز مهر دیگری، بریده است

 

 نازنین و بهترین و دلنشینترین بهانه ام

بمان که

 

 عشق، طرح تازه ای کشیده است

 

 

ولگردی ادبی

یک دوست عزیزی بهم می گفت وبلاگ گردی یک نوع ولگردیه کمی بهش خرده گرفتم .
بعد فکر کردم خب خیلی وقت آدمو میگیره، این همه وبلاگ هر کسی یک قلمی داره همه هم دوست دارن نظرتو بدی و خلاصه هر چی بشینی روبروی این مونیتور لعنتی بازم میتونی حرفهای عرفانی، احساسی، بی ناموسی و خلاصه وبلاگهای عجیب غریب پیدا کنی
 اصلا وبلاگ نویسی یعنی چی؟ به قول یکیشون یعنی عریان کردن روح آدم برای بقیه خب خیلی جالب نیست.......... یا بیان مشکلات سیاسی اجتماعی یا اطلاع رسانی یا یک عالم لینک به سرو دم بقیه
شایدم سرگرمی برای مردم بی سرگرمی ایران خلاصه من علیرغم علاقه ام به نوشتن و دوست داشتن وبلاگ گردی یا همون ولگردی هنوز تو فلسفه نوشتن این همه آدم موندم دقت کردید که کسی زیاد از کسی انتقاد نمیکنه وفقط آدرس وبلاگشو به حراج میذاره همه میگن جالب بود به ما هم سری بزن من فکر میکنم اگر به قول ظریفی بخوام مطلب بنویسم نه یک یادداشت حقیر.........باید مطالعه کنم یاد بگیرم و بعد برای خواننده هام حرف بزنم یک نیمه مسئولیت فرهنگی
خلاصه هر چه هست نمیتونم از فوایدش بگذرم ولی نمیدونم وقتمو چه جوری بهش اختصاص بدم چه جوری از مطالبشون استفاده کنم بیشتر لینکها شون جالب توجه گاهی هم فحشهاشون گاهی هم بی پرواییهای سیاسیشون جالبه البته وبلاگها مراتب مختلفی دارند و مقاصد مختلفی، بحثم همین وبلاگهای ساده وصمیمی خودمونه مثال عرض میکنم، فیلم مهمان مامان رو ندیدم ولی به اندازه انگشتهای دست وپام انتقادهای صددرصد متناقض ازش تو وبلاگها خوندم چه جوری تصمیم بگیریم یکی میگه شاهکار مهرجویی اون یکی میگه افتضاح کاری مهرجویی !
میدونم آدمها متفاوتند ودیدگاهشون متفاوتتر اما خب نقد فیلم یک اصولی داره، امتیاز دادن به یک فیلم یا کتاب اینقدرها هم ساده نیست . حالا یکی بگه وبلاگ بخونیم یا نه مهمان مامانو ببینیم یا نه، وبلاگ بنویسیم یا نه اصلا نفس بکشیم یا نه خلاصه داستان خر ملا نصرالدینه و اون شهری که! ................ بگذریم ما هم کجدار و بریز !مینویسیم تا به قول فیلسوفها به پوچی برسیم با عرض معذرت از بلاگرهای ریز و درشت، خب چرا میزنید! ما کوچیک همتونم هستیم میتونید بدید در وبلاگ ما رو گچ بگیرن .
ملالی نیست ما که یک عمر هیچی نگفتیم بازم نمیگیم .

محال

 براتون دو تا مطلب نوشتم عوض روزی یکی یک روز در میون دوتا  اینم وبلاگ جدیده

خیلی وقته نه سینما میرم نه کتاب میخونم نه در مجالس ادبی شرکت میکنم

فقط کار، تازه اونم نه دلچسب

 گردشی بادوستان اونم نه دلخواه

گاهی دیدار فامیلی چه کسالت بار

گاهی دلم میخواد مدل زندگیمو عوض کنم مثل کتابها یک جیپ بخرم برم تو دشت تو کوه پیش عشایر پیش مردان قبیله پیش مرغابیهای برکه های دور پیش دخترکهای قالیباف پیش همه دلخوشیهای ساده 

تو دامنه های البرز رو قله های زاگرس تو حاشیه کویر تو جزیره های دور نمیدونم یک جور زندگی که فرداش معلوم نباشه کسی منتظرت نباشه  جاده رو بگیری و بری گم بشی تو پیچ جاده

تو غبار بی کسی، تو اندوه همه سالهای گذشته، بری وهمه طبیعت رو حس کنی همه مردم دوست داشتنی رو همه بهار وپاییزو زمستونو کنار اهلش حس کنی

چه آرزوهای محالی ما فقط

 الان چند تا دفترچه وام داریم چند تا دسته چک بی اعتبار یک خونه ای که مال مردمه یک کاری که برای مردمه یک دلی که دلخوشیهاشو تو نت جستجو میکنه یک مملکتی که پر از کسالت و دلتنگیه

اوه خسته شدم شاید یک دوربین خوب خریدم

 عکاسی از قدیمها عشق من بود اونم نشد تقصیر کسی نیست تقصیر منه

من ترسو،من به این رفاه اسمی عادت کرده ،من شهری،من مسخ شده دود و برج و نور و صدا

من دلتنگ که فقط حرف میزنم  شایدم تقصیر شماست شماها که بیخودی از آدم تعریف میکنید شماها که حسرت زندگی خالی آدمو میخورید شماها که میگید حیفه میخوای همه چیو به باد بدی

بالاخره یک روزی میرم شایدم دیر بشه و عمرم قد نده باید جوونیها میرفتم اونوقتها که مثل اسب سرکش  میتاختم بی دهنه پرشتاب بی هیچ هراسی چیزی نداشتم که از دست بدم الانم ندارم

بازم باید یاغی بشم خیلی حس خوبیه فقط یک کم ترسناکه