عروس اردیبهشت

آغوش باد که باز میشود تا گیسوان بید بر شانه های ستبر آسمان بریزد

و دخترکان ابر که ته مانده بکارت شان را به شهوت آذرخش در شب میلاد باران هدیه میکنند

و کودکان  شکوفه که در امتداد طلایی خورشید  شبنم سحرگاهی را یک به یک در ارتفاع درخت و زمین دست به دست میکنند

و پدران باغ  که دستی به ریشهای کهنسالشان میکشند تا در بهت آفرینش دیگر بار  ماد رزمین  به عیش بنشیند

فریاد میزنم

آی اردیبهشت

 عروس سبز بخت سرزمین من

قبل از آنکه شیره جان زمین مهربان را با اکسیر خورشید بی دریغ در هم آمیزی

قبل از آنکه دریاها را از آسمان قطره قطره به زمین میهمان کنی

قبل از آنکه از صلابت کوهها به طراوت دشتها جاری شوی

چشمان غمگینت را بگشا تا در سرزمین اندوهبارمن ببینی که

دختر ابر ، مادر زمین ، کودک شکوفه و  پدر باغ

دیریست که به قربانگاه رفته اند تا در ستایش همه فصلهای آزادگی عالم تا آخرین قطره

 شبنمهای عاشقانه وجودشان ایستادگی کنند

و از کرانه های عشق ترانه های آزادی  بسرایند