مشق

پرنده ها که میخوانند مشق عشقبازی میکنم

                                                 هرم آفتاب که صورتم را میسوزاند مشق تحمل میکنم

برگریزان که میشود مشق شادمانی  میکنم 

زمستان که می آید مشق دلگرمی میکنم

ماه که بالا می آید مشق دلبری میکنم

صدای مهربان دوستی راکه نمیشنوم مشق سازگاری میکنم

دلتنگیها که در خانه دلم خیمه میزنند مشق زندگی میکنم

تو که نگاهم نمیکنی مشق غرور میکنم

به بن بست که میخورم مشق استواری میکنم

خسته که میشوم مشق لجبازی می کنم

شادمان که میشوم مشق خودداری میکنم

 

و روزی که .................همه مشقهایم خط خواهد خورد 

میلاد

عجب دردی ........................... مثل آمدن یک کودک بی گناه به دنیای آدمها، درد میکشیم درد زنانه نه، درد دلواپسی،  درد سردرگمی، عمیقه ولی شیرین

وقتی لبخندشو میبینیم احمقانه شاد میشویم غافل از اینکه ازدیدن ما شاد نیست از ندانستن شاده مثل

 دیوانه ها

 اینم کودک منه قراره همه کار بکنه گریه ، بازیگوشی، شیطنت، لات بازی قراره حس کنه، هم من و هم شمارو و گاهی احساس مارو به هم پیوند بده قراره عمیق حس کنه،عمیقتر بنویسه

 قراره شما رو دلتنگ نکنه ولی گاهی آزادش بذاریم تا پر بکشه

این وبلاگ کودک احساس ، عقل ،  دلتنگی ،  شادی و غم منه میتونید دوستش داشته باشید، دست دلتنگیشو بگیرید. میتونید راه رفتن بهش یاد بدید ومیتونید بهش خرده بگیرید فقط یادمون باشه کودک با احساسیه جدیه ودوست داره برای دل خودش کمی و دل شماها(یک عالمه) بنویسه  ...................پس

 یا حق

میلاد دیگر

سلام ......